قربون قدت
چند روزی بود که دائما میرفتی تو رو شوئی و در رو پشت سرت میبستی و ازاینکه نمیتونستی درو باز کنی جیغ میزدی . دیروز که دوباره رفتی ما منتظر شدیم که دوباره جیغ بزنی ولی ایندفعه ماالشاءا...هزارماالشاءا... دستت به دستگیره در رسیدو درو خودت بازکردی. وقتی اومدی بیرون چنان هیجان زده وخوشحال بودی که انگار قله اورست رو فتح کردی.  ...
نویسنده :
مامان مبین
19:07