مبینمبین، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

مبین فرفری

قربون قدت

چند روزی بود که دائما میرفتی تو رو شوئی و در رو پشت سرت میبستی و ازاینکه نمیتونستی  درو باز کنی  جیغ میزدی   . دیروز که دوباره رفتی ما منتظر شدیم که دوباره جیغ بزنی ولی ایندفعه ماالشاءا...هزارماالشاءا... دستت به دستگیره در رسیدو درو خودت بازکردی. وقتی اومدی بیرون چنان هیجان زده وخوشحال بودی که انگار قله اورست رو فتح کردی.                                              ...
19 مرداد 1390

89/9/9

( مبین عزیزم ه میشه دوست داشتم تاریخ های که رنده در اون تاریخ کاری انجام بدم که به یاد ماندنی باشه این عکسو در تاریخ89/9/9انداختم.                                                                             تاریخ تولد89/4/4بدنیا امدی واکسن بار اول89/6/6که تولد بابا ع...
19 مرداد 1390

فشم

اینجا خونیه خاله زینب .چهاردست وپا میرفتی کاری کردی که خاله جون تمام دکوره خونشو بهم زد. خاله جون که تازه عروس شده بود اولین عیدش بود هفت سین قشنگی چیده بود ولی آقای زلزله همه رو بهم ریخت. ...
19 مرداد 1390

بیشه کلا

دوستای گلم تواین عکس 10ماهه هستم.بهمراه بابایی ومامانی رفتیم بیشه کلا.این دومین باری بود که قبل ازیک سالگی شمال میرفتم.نمیدونیدچقدربهم خوش گذشت.توخونه همش بابایی و مامانی مواظبم بودن که خرابکاری نکنم،ولی وقتی بیشه کلارفتیم مامانی منومیذاشت تو ماسه های لب ساحل منم حسابی جولان میدادمو کیف میکردم. تمام ساحلی که جلوی ویلامون بود رو، چهاردستوپا ، میچرخیدم و ماسه بازی میکردم. هیچ کسی هم کاری باهام نداشت،از بازی من ،  مامانی وبابایی بیشتر ازخودم کیف میکردن.دوستای خوبم جاتون س بز .    ...
18 مرداد 1390

مادر

خدا را هزاران بار شکر میگویم که دامنم از وجود گلی زیبا سبز است وخداوند من را لایق نام مادر دانسته       پسرم با امید تو مادر بودن را فهمیدم .
18 مرداد 1390

اولین اثر هنری خوشگل پسر

تاحالا پیش نیومده بود که بخوای خودکاربگیری دستت خط خطی کنی ولی وقتی که من در آشپزخانه بودم صدایی ازتوبگوشم نخورد،فوری اومدم ببینم چکار میکنی.دیدم جزوه های بابایی رو داری خط خطی میکنی.منم چیزی نگفتم تاکارتو بکنی.اونموقع بابایی خواب بود متوجه نشد،ولی فرداصبح تودانشگاه وقتی جزوشوباز ک ردچنان دادی زده بودکه همکلاسیاش تعجب کرده بودن.پسرم امیدوارم بتونی نقاشی بکشی نه اینکه جزوه های بابا علی رو خط خطی کنی . ...
18 مرداد 1390

جیگرکی

  دو ستای خوبم این اولین باریه که من بهمراه مامان و بابا رفتیم جگرکی میدون کشتارگاه.جاتون خالی بود حسابی دلی از عزا   درآوردم.اینجا من هفت ماهه بودم.الانم یک سالمه ...
18 مرداد 1390

جشن سوم شعبان

امشب16تیرماه مبین کوچولو بادخترعمه فاطمه وباباومامان ودختردایی بابایی ازجشن خونه آقاجون اومدیم تاکمی وسایل برداریم  برگردیم.ولی مبین شیطونیش گل کرده.ساعت 3نیمه شبه ...
18 مرداد 1390

خبر جالب و عجیب در مورد شیر مادر!

  یک مادر چینی که بعد از تولد نوزادش مقدار زیادی شیر دارد، هر روز با شیر اضافه ی خود نوزادش را حمام می ‌کند.   به گفته ی این مادر، او روزانه حدود 2 لیتر شیر دارد و این مقدار شیر برای تغذیه دخترش که 6 هفته از تولدش می‌ گذرد خیلی زیاد است. به همین علت او هر روز با اضافه شیر خود، نوزادش را در وانی از شیر حمام می‌ کند. این خانم که به پیشنهاد مادرش تصمیم به این کار گرفته، می ‌گوید در مدتی که نوزاد را با شیر خودش حمام می‌ کند، پوست دخترش خیلی نرم و روشن ‌تر شده و هر روز سفیدتر می ‌شود. ...
10 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مبین فرفری می باشد